تاجالدین محمود بن حداد اشنهیاشْنُهی، عارف سده ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م است. فهرست مندرجات۱.۱ - تاریخ ولادت و وفات ۱.۲ - زادگاه ۱.۳ - مریدان ۲ - مکان از دیدگاه اشنهی ۳ - زمان از دیدگاه اشنهی ۳.۱ - زمان جسمانیات ۳.۲ - عرفا تحت تأثیر اشنهی ۴ - آثار اشنهی ۴.۱ - رسالة غایة الامکان فی درایة المکان ۴.۱.۱ - چاپهای مختلف ۴.۱.۲ - فصلها ۴.۲ - پاسخ به چند پرسش ۴.۲.۱ - موضوع این رساله ۴.۳ - تحقیق الروح ۴.۴ - اشعار ۵ - صدرالدین محمد فرزند اشنهی ۵.۱ - نوشتهها و تقریرات عرفانی صدرالدین ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - معرفی اشنهیاشْنُهی، یا اشنوی، تاجالدین محمود بن حداد (یا خدا داد) [۱]
محمدتقى دانشپژوه و علی نقى منزوی، فهرست کتابخانة سپهسالار ، ص ۵۰ -۵۱ ، تهران، ۱۳۵۶ش .
[۲]
محمود عابدی، تعلیقات بر نفحات الانس، ج۱، ص۸۲۴.
[۳]
قاسم انصاری، «تاجالدین اشنهی و ترجمه نوشتهای از او»، ج۱، ص۷۷۰، آینده، تهران، ۱۳۶۲ش، س ۹، شم ۱۰.
عارف سده ۶ و ۷قمری است. نسبت او در مآخذ به صورتهای شنهی، شنوی و اشنوئی [۴]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۸، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۵]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۹۸، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۶]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۱۳۷، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۷]
عبدالله واعظ، مقصد الاقبال سلطانیه، ج۱، ص۳۷، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۸]
عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۳۶۰، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۹]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص ۶۷۳، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و جز آنها [۱۰]
یاقوت، بلدان، ج۱، ص۲۸۵.
[۱۱]
عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباددکن، ۱۳۸۲ق، ص۱۹۶۲م.
آمده است. برخی نیز ابشیهی آوردهاند [۱۲]
کربن، هنری و محمدمعین، ج۱، ص۲۴، مقدمه بر عبهر العاشقین روزبهان بقلی، تهران، ۱۳۶۰ش.
که بیگمان تصحیف اشنهی است. فرزند او صدرالدین محمد در اشعار خود «شنوئی» و «اشنهی» تخلص میکرده است. [۱۳]
نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی، ج۱، ص۱۵-۱۶.
۱.۱ - تاریخ ولادت و وفاتتاریخ ولادت، وفات و جزئیات زندگی اشنهی روشن نیست، اما از مجموع آگاهیهای پراکنده چنین بر میآید که وی از مریدان شمسالدین محمد بن عبدالملک دیلمی بوده است؛ با برخی قراین موجود تاریخ وفات وی را میتوان پس از ۵۸۹ق دانست. حکایتی نیز آوردهاند که از مضمون آن چنین برمیآید که اندکی پس از روزبهان بقلی (د ۶۰۶ق/ ۱۲۰۹م)، اشنهی خود پیری مرشد و راهبر بهشمار میرفته است. [۱۴]
شرفالدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، ج۱، ص۲۷- ۲۸، ضمیمه روزبهان نامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش.
حمدالله مستوفی نیز نام او را جزو مشایخ عهد مغول آورده است. [۱۵]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص ۶۷۰، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۶]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص ۶۷۳، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
از اینرو میتوان تولد او را در اواسط نیمه دوم سده ۶ق/۱۲م انگاشت. ۱.۲ - زادگاهنسبت وی نشان میدهد که زادگاه او به احتمال بسیار، «اُشنُه»، قصبهای در آذربایجان ، نزدیک ارومیه [۱۷]
یاقوت، بلدان، ج۱، ص۲۸۴.
بوده است، یا آنکه اجداد او در آن منطقه میزیستهاند. عبداللطیف فرزند روزبهان ثانی در روح الجنان [۱۸]
عبداللطیف بن روزبهان ثانى، «روح الجنان فى سیرة الشیخ روزبهان»، ضمیمة روزبهاننامه ، ص ۲۰۸ ، به کوشش محمدتقى دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش .
روایتی در باب کرامات شیخ روزبهان بقلی نقل کرده که بنابر آن، اشنهی در «قصبه اشنوه» اقامت داشته، و در آنجا صاحب خانقاهی بوده است. [۱۹]
شرفالدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، ج۱، ص۲۷- ۲۸، ضمیمه روزبهان نامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱.۳ - مریداناشنهی مریدانی نیز داشت و از آن میان یکی ابوالمعالی سیفالدین باخرزی (د ۶۴۶ق) از مشایخ سده ۶ و ۷ق بود که در هرات از دست اشنهی خرقه گرفت، [۲۰]
فصیح خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش.
دیگری خواجه امامالدین داوود بن محمد بن روزبهان فرید (د ۶۷۱ق) بود که به نجمالدین کبری ارادت داشت و در عین حال از اشنهی اجازه دعوت و ذکر و ارشاد یافته بود [۲۱]
جنید شیرازی، شد الازار، ج۱، ص۳۵۲، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش.
شیخ محمد گهرزنی ، از مشایخ سده ۷ق نیز از مریدان اشنهی بوده است. [۲۲]
عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، ج۱، ص۶۲، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، ۱۹۸۶م.
اشنهی از مشایخ بزرگ اوایل سده ۷ و هم روزگار جوانترِ روزبهان بقلی محسوب میشده است و با توجه به آنچه درباره مریدان او گفته شد، وی احتمالاً در نیمه اول سده ۷ق در هرات وفات یافته است. آرامگاه وی نیز در همان شهر در مقبره سلطان مجدالدین قرار دارد. [۲۳]
عبدالله واعظ، مقصد الاقبال سلطانیه، ج۱، ص۳۷، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۲۴]
عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۳۶۰، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
۲ - مکان از دیدگاه اشنهیاز دیدگاه اشنهی مکان ۳ قسم است: ۱. مکان جسمانیات؛ ۲. مکان روحانیات، که هر کدام اقسامی دارد؛ ۳. مکانالله تعالی. او وجود خداوند را در مکانهای جسمانی و روحانی محال میداند و مکانی را برای او اثبات میکند که لایق ذات مقدسش باشد و این مکانی است فوق همه مکانها. به گفته اشنهی «همه آن مکان قرب در قرب است»، هیچ بعدی ندارد - نه طول ، نه عرض و نه عمق - و همه نامتناهیها نقطهای از آن مکانند. [۲۵]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۶۶، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
۳ - زمان از دیدگاه اشنهیبه اعتقاد اشنهی زمان نیز ۳ گونه است: ۱. زمان جسمانیات؛ ۲. زمان روحانیات؛ ۳. زمان حق تعالی. ۳.۱ - زمان جسمانیاتزمان جسمانیات خود دو مرتبه دارد: الف - زمان جسمانیات کثیف که از حرکت افلاک ایجاد میشود و روز و ماه و سال نتیجه آن است. [۲۶]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۷۴- ۷۵، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
ب - زمان جسمانیات لطیف که زمانهای طولانیِ جسمانیات کثیف در آن کوتاه خواهد بود. زمان روحانیات نیز انواع گوناگون دارد. اما آنچه از این نوع در نظر اشنهی اهمیت دارد، زمان ملائکه است که نسبت به زمانهای دیگر کوتاه است [۲۷]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۷۴- ۷۵، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
و سرانجام زمان حق تعالی است که گذشته و آینده را در آن راه نیست و به ازل و ابد محیط است. این زمان یکی است و انواع ندارد. [۲۸]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۷۶، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
اشنهی سپس با اشاره به معراج پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم-، اعتقاد م عتزله در باب معراج را که میگویند در خواب بوده نه در بیداری، و با دیده سِرّ بوده نه به دیده سَر، رد میکند. [۲۹]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۷۷-۸۲، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
۳.۲ - عرفا تحت تأثیر اشنهیبسیاری از عارفان سدههای ۷ و ۸ق از آراء اشنهی درباره مکان و زمان بهره جسته، و تحت تأثیر آن بودهاند. از مشهورترین و مهمترین ایشان میتوان عبدالعزیز بن محمد نسفی (د ۶۶۱ق)، شیخ محبوب الهی (د ۷۲۵ق) و خواجه احمد بن محمد پارسای حافظی بخاری (د ۸۲۲ق) را یاد کرد. [۳۰]
نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی.
۴ - آثار اشنهیاز اشنهی ۳ رساله عرفانی و نیز اشعاری برجای مانده است: ۴.۱ - رسالة غایة الامکان فی درایة المکانرسالة غایة الامکان فی درایة المکان یا غایة الامکان فی معرفة الزمان و المکان، که در کهنترین نسخه موجود، عنوان آن به صورت نخست آمده، و کلمه «الزمان» بعدها به آن افزوده شده است. [۳۱]
نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی، ج۱، ص۱۸-۱۹.
این رساله چنانکه از عنوان آن پیداست، به بحث در حقیقت زمان و مکان میپردازد. تألیف این رساله به کسان دیگری نیز نسبت داده شده است. این اثر در یک مجموعه نسخه خطی متعلق به سده ۹ق در کنار تمهیدات عین القضات آمده، و به همین سبب آن را به عینالقضات نسبت دادهاند. [۳۲]
ب، و، ز»، رحیم فرمنش، مقدمه بر احوال و آثار عینالقضاة، تهران، ۱۳۳۸ش.
در برخی نسخههای این رساله، نام مؤلف شیخ محمود شبستری آمده است [۳۳]
صمد موحد، مقدمه بر مجموعة آثار شیخمحمود شبستری، ج۱، ص۱۱، تهران، ۱۳۶۵ش.
و همچنین وقتی که متن غایه الامکان در تهران، نخستینبار در ۱۳۱۱ش همراه رسائل شاه نعمتالله ولی به چاپ رسید، ناشر کتاب، عبدالحسین ذوالریاستین آن را به خواجه محمود بن محمد دهدار عیانی اشنوی منسوب کرد [۳۴]
آقابزرگ، الذریعة، ج۱۶، ص۸.
[۳۵]
خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، ج۲، ص۱۶۵۸، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۳۶]
خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، ج۲، ص۲۳۶۱، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۳۷]
محمدتقى دانشپژوه و علی نقى منزوی، فهرست کتابخانة سپهسالار ، ص ۵۱ ، تهران، ۱۳۵۶ش
[۳۸]
نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی، ج۱، ص۱۹.
به نظر میرسد که نسبت اشنوی در اینجا موجب خلط و اشتباه شده است. ۴.۱.۱ - چاپهای مختلفدر ۱۴۰۱ق، نذر صابری این رساله را با مقدمهای به زبان اردو ، به نام تاجالدین اشنوی در پاکستان چاپ کرد و بار دیگر در ۱۴۰۳ق، لطیفالله، همین رساله را با ترجمه اردوی آن، به نام عینالقضات به چاپ رساند. [۳۹]
عارف نوشاهی، «کتابون پر نقد و نظر»، ج۱، ص۱۸۳- ۱۸۵، دانش، اسلامآباد، ۱۳۶۴ش، س ۱، شم ۱.
واپسین چاپ این رساله از آنِ نجیب مایل هروی است که آن را ضمن مجموعه آثار فارسی تاجالدین اشنوی تصحیح و منتشر کرده است. ۴.۱.۲ - فصلهارساله غایة الامکان، یک مقدمه و ۴ فصل دارد. اشنهی در مقدمه این رساله خاطر نشان کرده است که آن را برای ردّ اتهامات کسانی که او را از اصحاب تشبیه شمرده، و کافرش خواندهاند، نوشته است. [۴۰]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۴۸- ۴۹، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
فصل نخست به توحید و مراتب آن اختصاص دارد و روش فلاسفه و معتزله در علم توحید در آن رد شده است. در فصل دوم، مؤلف درباره مکان خداوند سخن گفته، و وجود آن را براساس ادله نقلی و شرعی اثبات نموده است. او در فصل سوم به بحث در انواع مکان پرداخته، و فصل چهارم را به بیان انواع زمان و تبیین زمان خداوند اختصاص داده است. ۴.۲ - پاسخ به چند پرسش«پاسخ به چند پرسش»، رسالهای است در پاسخ به سؤالاتی که یاران اشنهی در راه میان مکه و مدینه از او کرده بودند. وی نیز پاسخ ایشان را به صورت رسالهای به عربی نوشته که چندی بعد توسط ابومنصور اصفهانی ، عارف سده ۷ق، مترجم عوارف المعارف ، به فارسی برگردانده شده است. ۴.۲.۱ - موضوع این رسالهموضوع این رساله، نفس ، دل و سِرّ و پیوند میان آنهاست. اشنهی نفس انسان را ذات و حقیقت وجودی او دانسته که غایت آفرینش عالم و آدم است و هموست که خلیفه خداوند در میان مخلوق است. [۴۱]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۸۸، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
اشنهی در این رساله حالاتی را که سبب میشود تا نفس به صورت امّاره ، لوّامه و مطمئنه درآید، برشمرده است [۴۲]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۹۰، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
و سپس به دل پرداخته، و آن را لطیفهای غیبی دانسته که جایگاه محبت الهی نیز همانجاست. [۴۳]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۹۲، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
اما سِرّ، لطیفترین لطیفه انسان است که خاصیتش فنا شدن در انوار جلال الهی است. [۴۴]
محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، ج۱، ص ۹۳، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش.
۴.۳ - تحقیق الروحرساله تحقیق الروح چنانکه از عنوان آن برمیآید درباره حقیقت روح است، ولی نویسنده در آن به مسائل دیگری از قبیل خلق قرآن و موضوع وحدت و کثرت نیز پرداخته، و از انواع سلوک در طریق عرفان سخن گفته است. تنها نسخه این رساله به کوشش نجیب مایل هروی در مجله معارف (تهران، ۱۳۶۹، شم ۲) به طبع رسیده است. ۴.۴ - اشعاراز اشنهی اشعاری نیز برجای مانده که بیتهایی از آنها در متون بازمانده از سده ۷ق به چشم میخورد. بیشترین بخش از اشعار موجودِ اشنهی در ترجمه فارسی عوارف المعارف آمده است. [۴۵]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۸، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۶]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۱۰، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۷]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۸۵، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۸]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۹۳، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۹]
جمال خلیل شروانی، نزهة المجالس، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
بجز چند بیت پراکنده، بقیه این اشعار که به بیش از ۲۰۰ بیت میرسد، غزلیاتی است با محتوای عرفانی و شامل مواعظ و حکم. در سراسر اشعار او تعبیرات و استعارات عارفانه و عاشقانه دیده میشود که البته خالی از تکرار مضمون نیست. این اشعار نیز ضمن مجموعه آثار فارسی او به چاپ رسیده است. ۵ - صدرالدین محمد فرزند اشنهیصدرالدین محمد اشنهی عارف و واعظ مشهور سده ۷ق و فرزند تاجالدین محمود اشنهی است که ظاهراً در اواخر سده ۶ق زاده شده، و در هرات و شیراز زیسته است. [۵۰]
تاریخ وصاف، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، ج۲، ص۱۵۸، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
[۵۱]
نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی، ج۱، ص۱۱.
او را مردی دوستدار حکمت و جامع علوم معقول و منقول شمردهاند [۵۲]
تاریخ وصاف، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، ج۲، ص۱۵۸، بمبئی، ۱۲۶۹ق.
[۵۳]
احمد زرکوب، شیرازنامه، ج۱، ص۵۷، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۱۰ش.
[۵۴]
احمد زرکوب، شیرازنامه، ج۱، ص۵۸، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۱۰ش.
و ظاهراً به همین سبب، در زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی (حک ۶۲۳ - ۶۵۸ق) که گویا با حکمت و فلسفه میانهای نداشت، از شیراز رانده شد و در عراق سکنی گزید. خود وی در شعری به این مهاجرت اجباری اشاره کرده، و از اتابک و بارگاهش به تلخی یاد نموده است [۵۵]
تاریخ وصاف ، ج ۲، ص۱۵۹ ، به کوشش محمدمهدی اصفهانى، بمبئى، ۱۲۶۹ق .
[۵۶]
تاریخ وصاف، ص۹۳تحریر عبدالمحمد آیتى، تهران، ۱۳۴۶ش .
گفتهاند که شهابالدین عمر سهروردی (د ۶۳۲ق) را که در اواخر عمر نابینا شده بود، به مجلس وعظ صدرالدین بردند، و او سخنان اشنهی را مورد تحسین قرار داد. تاریخ و محل وفات وی نیز دانسته نیست، ولی از آنجا که ابومنصور اصفهانی عوارف را در ۶۶۰ق ترجمه کرده، و در آن نام صدرالدین را همراه عباراتی چون «رحمة الله علیه» یاد کرده، پیداست که وی پیش از ۶۶۰ق درگذشته است. صدرالدین اشنهی از شیفتگان ر وزبهان بقلی شیرازی (د ۶۰۶ق) بوده، و سخنانی از او در بزرگداشت روزبهان نقل شده است. [۵۷]
شرفالدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، ج۱، ص۲۸، ضمیمه روزبهان نامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش.
۵.۱ - نوشتهها و تقریرات عرفانی صدرالدینمجموعهای از نوشتهها و تقریرات عرفانی صدرالدین با عنوان تحفه اهل الوصول فی علم الفصول که پس از وفات وی ظاهراً توسط ابومنصور اصفهانی گردآوری شده، بهدست آمده است و اکنون نسخهای از آن در تهران موجود است. [۵۸]
محمدتقی دانشپژوه و علی نقی منزوی، فهرست کتابخانة سپهسالار، ج۳، ص۳۵۵- ۳۵۶، تهران، ۱۳۵۶ش.
اشعاری نیز از وی برجای مانده که در ترجمه عوارف المعارف نقل شده است. [۵۹]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۱۰۹، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۶۰]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۱۱۵، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۶۱]
عمر سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۱۲۲، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
۶ - فهرست منابع(۱) آقابزرگ، الذریعة. (۲) احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۱۰ش. (۳) عبدالرحمان اسفراینی، کاشف الاسرار، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، ۱۹۸۶م. (۴) محمود اشنهی، «پاسخ به چند پرسش»، «غایة الامکان فی درایة المکان»، مجموعه آثار فارسی، به کوشش نجیب مایلهروی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۵) قاسم انصاری، «تاجالدین اشنهی و ترجمه نوشتهای از او»، آینده، تهران&zwnjtitr;، ۱۳۶۲ش، س ۹، شم ۱۰. (۶) عبدالرحمان جامی، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۷) جنید شیرازی، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش. (۸) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۹) محمدتقی دانشپژوه، تعلیقات بر روزبهان نامه، تهران، ۱۳۴۷ش. (۱۰) محمدتقی دانشپژوه و علی نقی منزوی، فهرست کتابخانة سپهسالار، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۱) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباددکن، ۱۳۸۲ق، ص۱۹۶۲م. (۱۲) عمر سهروردی، عوارف المعارف، ترجمة ابومنصور اصفهانی، به کوشش قاسم انصاری، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۳) شرفالدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، ضمیمه روزبهان نامه، به کوشش محمدتقى دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش. (۱۴) جمال خلیل شروانی، نزهة المجالس، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۵) محمود عابدی، تعلیقات بر نفحات الانس. (۱۶) عبداللطیف بن روزبهان ثانی، «روح الجنان فی سیرة الشیخ روزبهان»، ضمیمة روزبهاننامه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۷ش. (۱۷) رحیم فرمنش، مقدمه بر احوال و آثار عینالقضاة، تهران، ۱۳۳۸ش. (۱۸) فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش. (۱۹) کربن، هنری و محمدمعین، مقدمه بر عبهر العاشقین روزبهان بقلی، تهران، ۱۳۶۰ش. (۲۰) نجیبمایل هروی، مقدمه بر مجموعة آثار فارسی. (۲۱) خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، ۱۳۵۲ش. (۲۲) صمد موحد، مقدمه بر مجموعة آثار شیخمحمود شبستری، تهران، ۱۳۶۵ش. (۲۳) عارف نوشاهی، «کتابون پر نقد و نظر»، دانش، اسلامآباد، ۱۳۶۴ش، س ۱، شم ۱. (۲۴) عبدالله واعظ، مقصد الاقبال سلطانیه، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۵۱ش. (۲۵) تاریخ وصاف، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، بمبئی، ۱۲۶۹ق. (۲۶) تاریخ وصاف، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۲۷) یاقوت، بلدان. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اشنهی»، ج۹، ص۳۵۸۱. |